شادی فیروزه ها

آن روز  آسمان آبی تر از هر لاجوردی بود .فیروزه ها می خندیدندو از شاد ی عیارشان افزون می شد .آخر در آن روز شهر فیروزه های عالمگیر مهمانی یگانه داشت .تاریخ از ازل چشم براه  این قدم ها بود آری امام علی ابن موسی الرضا (علیه السلام)در به قدمگاه نیشابور رسیده بود.

فیروزه

 هنگام ورود امام به نیشابور دو حافظ قرآن به نام‎هاى «ابو زرعه رازى‏» و «محمد بن اسلم طوسى‏» همراه با تعداد بیشمارى از دانشجویان سر راهش را گرفتند تا چشمشان به جمال رویش روشنى گیرد. مردم بسیارى به استقبال آمده بودند، برخى فریاد مى‏زدند، برخى دیگر از خوشحالى جامه خود را بر تن مى‏دریدند، عده‏اى روى زمین در مى‏غلتیدند، عده‏اى هم سُم استر امام را در آغوش مى‏كشیدند و بالاخره جمعى نیز گردن‎ها را به سوى سایبان محملش كشیده، هر كس به نحوى احساسات خود را ابراز مى‏كرد. روز به نیمه رسید و از چشمان مردم همچنان سیل اشك سرازیر بود. بالاخره چند تن از راهنمایان فریاد برآوردند كه: «اى مردم، همه سكوت اختیار كرده گوش فرا دهید. پیامبر اکرم را با ازدحام بر گرد فرزندش آزار مدهید ... .»

در آن هنگام امام رضا علیه السلام حدیثى را با ذكر سلسله سند طلائیش كه مشهور است، براى مردم چنین بازگو كرد:

خدا مى‏فرماید: «كلمه توحید یعنى لا اله الا الله دژ من است، هر كس وارد این دژ شود، از عذاب ایمن است.‏»

امام این را بگفت و مركبش حركت كرد، آنگاه دوباره سر از سایبان مركب بیرون آورده افزود:

«اما با رعایت ‏شروط آن كه من خود از جمله شروط آن هستم‏.»

در آن روز تعدادى بالغ بر بیست هزار نفر قلم و دوات به دست داشتند كه حدیث امام را مى‏نوشتند. و بدینگونه مورخان رویداد معروف نیشابور را یادداشت كرده‏اند. (1)