يـا مقلــب القلـوب و الابصار

يـا مــدبــرالليـــل و النهــــار

يـا محـول الحـول و الاحـوال

حول حالنـا الي احسن الحال

احساس شب عید و روزهای آخر اسفند ، حس عجیبی است. آرزوی گذشتن از روزمرگی کهنه دیروزی و خواهش نو شدن، تمایلی بنیادین در درون ماست.
ای محول الحول و الاحوال ، این چندمين بار است که این درس را برایم تکرار می کنی :

درسی که تنه خشک درختان، با دوباره جوانه زدن و شکفتن خود ، به ما یاد میدهند که : تو هم یخ درونت را ذوب کن و تحولی در خود انجام بده.

درسی که فصل های طبیعت به ما می دهند ؛ که غنچه بهاریت، در تابستان به ثمر نشست و در پائیز رو به افول گذاشت و در سکون و سکوت زمستان سرد طبیعت آرمید، اما همیشه دوباره بهاری و جوانه ای و رشدی در انتظار توست.

این سالهای به ظاهر نو ولی تکراری، گذر بی صدای عمر تو در فصول چهارگانه عمرت هست. دریاب فصول کودکی و جوانی و میانسالی و پیری را.

و اذا رایتم الربیع فاکثروا ذکر النشور (هرگاه بهار را میبینید پس بسیار از قیامت به یاد آورید ) در گوشم زمزمه می کند ؛که باز هم دوباره با فرا رسیدن قیامت ، زندگی نوین خود را دوباره آغاز خواهی کرد.

   
عـيــد ، زمان نو شدن و پاک شدن از گناهان است و نوروز زنده شدن و برپاشدن  دوباره هستي ...
 

آغاز شکفتن و روئيدن 

آغازخانه تکانی دل وغبارازرنگ وريای چهره ها زدودن 

بر تمامی عاشقان مبارک باد

ای لطیف آفریننده بی همتا
تو را شکر می کنم که در سال کهنه ای که گذشت، صفات لجاجت، گستاخی و نمک ناشناسی ام را در حق عزیزت زدودی و دلی شاکر و امیدوار به من ارزانی کردی.
و اکنون با انرژی مضاعف و با انتظاری شوق انگیز به استقبال سالی جدید می روم در حالیکه امیدم را به این دعا بسته ام که : حول حالنا الي احسن الحال تا درونم را به رضایتمندیت بگردانی و هم مهربانانه نقاط ضعفم را بزدایی.
نسیم بهاریت در طبیعت ، قرین لطف زمستانی ات به دل خسته من است.تو را شکر می کنم که زمستان وجودم را به امید وصال بهاریت با امید نگاه داشتی.
تو را می ستایم که روئیدن و رشد را در طبیعت، نماد و سمبلی برای روئیدن وجودم قرار دادی و معجزه طبیعت را پیشوا و الگویم ساختی، تا «مشق از خود بیرون جستن» و قامت به سوی نور کشیدن را به پیش معلم طبیعت قرار دهم که شاید نمره قبولی بستانم.

روح نوازا!
در سالی که گذشت، خود شاهدی که همه انرژیم را گذاشتم و همه همت خود را به کار بستم که استحقاق نگاه تو را پیدا کنم و اینک در این لحظه دگرگونی طبیعت، نگاه نیازم به تو نازنین مقلب القلوب و الابصار، است که دل و نگاهم را بسوی خود بگردانی. و اگر تو دست نوازش و تغییرگرت را بر سرم نکشی، به کدامین امید توانم که تن خسته ام را با شوق فزاینده، در بهار طبیعت به سویت بالا کشم.

مهر آفرینا!
همانطور که تاریکی شب و روز را بهانه ای بر تلاش و استراحت ما کردی ، کمک کن که به مدد مدبرالليل و النهاری تو ، در ظلمات سختیها صبورانه آرام بگیریم و در روشنایی فعالیتهایمان ، پرانرژی تلاش کنیم. و نه از تاریکی مایوس شویم و نه از روشنایی مغرور.

يا مقلب القلوب و الابصار
خواهان بازسازی عزیزترین و قشنگ ترین بخش وجودمان هستیم. همانی که دل نامیدی و خود را نیز آرامش بخش دلها قرار دادی. و ذکر الا بذکر الله تطمئن القلوب را زمزمه عشق ورزی بنده و مولا نمودی.

ای تثبیت کننده قلبها
از تو ثبات قلبمان را می خواهیم در وقتی که موج های سهمگین جهل و لذت طلبی ، همه چیز را در هم می کوبند، و کف های تنوع طلبی و هیجان خواهی و رفاه ، خود را ثابت و باقی نشان می دهند و دریای حقیقتت را می پوشانند.


 نوروزتان سرشار از طراوت وشادکامی

در لحظه حلول سال نو با زمزمه ی دعای عرفانی ,

یـا مقلـب القلـوب و الابصــار

دعا گوی هم باشیم

التماس دعا