در جستجوي خدا
كودك نجوا كرد: « خدايا با من صحبت كن » و يك چكاوك آواز خواند، ولي كودك نشنيد. پس كودك با صداي بلند گفت : « خدايا با من صحبت كن » و آذرخش در آسمان غريد، ولي كودك متوجه نشد. كودك فرياد زد: « خدايا يك معجزه به من نشان بده » و يك زندگي متولد شد، ولي كودك نفهميد. كودك نااميدانه گريه كرد و گفت: « خدايا مرا لمس كن و بگذار تو را بشناسم »، پس خدا نزد كودك آمد و او را لمس كرد. ولي كودك بالهاي پروانه را شكست و در حالي كه خدا را درك نكرده بود از آنجا دور شد! | |
+ نوشته شده در جمعه ششم شهریور ۱۳۸۸ ساعت 1:5 توسط تعالی
|
نام او بهترین سرآغازاست